عاشقی گم شده

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifتنها کسی قدر رویای خوش را می‌داند

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifکه از کابوسی هولناک برخاسته باشد. 

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifتنها کسی قدر عشق را می‌داند

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifکه از فراسوی نفرت آمده باشد

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifتنها کسی زندگی را می‌فهمد

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifکه در ژرفای مرگ اندیشیده باشد.

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifتنها کسی به ساحل لبخند می‌رسد

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifکه خلاف امواج چشمانت شنا کرده باشد.

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifتنها کسی به چین‌های پیشانی‌ات دل می‌بندد

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifکه تا عمق نگاهت رفته باشد

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifو دیگر بازنگشته باشد.

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifتنها کسی به قامت‌ات دل می‌بندد

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifکه در جنگل گیسوانت گم شده باشد

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifو به امید پیدا شدن

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifاز خود درختی ساخته باشد.

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifاین را عاشقی گم شده در جنگلی

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifنوشته بود بر درختی.

http://www.reupload.ir/uploads/6rho_44.gifباشه حتما تو هم مارو یادت نره

دل کندم از دنیا


چنان دل کندم از دنیا                             

که شکلم شکل تنهاییست                       

     ببین مرگ مرا در خود                   

که مرگ من تماشائیست       

            مرا در اوج می خواهی            

                  تماشا کن تماشا کن           

                 دروغین بودم از دیروز   

                          مرا  امروز  تماشا کن

در این دنیا که حتی ابر هم

                             نمی گرید به حال من

                       همه  از  من  گریزانند

               تو هم بگریز از این تنها

            فقط  اسمی  به جا ماند    

        ازآن  چه  بودم و هستم        

    دلم چون دفترم خالیست             

     قلم خشکیده در دستم                      

گره  افتاده  در  کارم                          

به خود کرده گرفتارم                    

به جز در خود فرو رفتن            

چه راهی پیش رو دارم

         رفیقان یک به یک رفتند

                   مرا  با  خود رها  کردند

                          همه خود درد من بودند

                 گمان کردم که همدردند

        شگفتا  از  عزیزانی

که هم آواز من بودند

به سوی اوج ویرانی        

پل پرواز من بودند …                  

همين روزا مسافرم



گفتي مي خوام بهت بگم همين روزا مسافرم

«بايد برم» براي تو فقط يه حرف ساده بود

کاشکي مي ديدي قلب من به زير پات افتاده بود

شايد گناه تو نبود، شايد که تقصير منه

شايد که اين عاقبتِ اين جوري عاشق شدنه

سفر هميشه قصه رفتن و دلتنگيه

به من نگو جدايي هم قسمتي از زندگيه

هميشه يک نفر ميره آدم و تنها مي ذاره

ميره يه دنيا خاطره پشت سرش جا مي ذاره

هميشه يک دل غريب يه گوشه تنها مي مونه

يکي مسافر و يکي اين وره دنيا مي مونه
 
دلم نمياد که بگم به خاطر دلم بمون

اما بدون با رفتنت از تن خستم ميره جون

بمون براي کوچه‌اي که بي تو لبريزه غمه

ابري تر از آسمونش ابراي چشماي منه
 
بمون واسه خونه‌اي که محتاج عطر تن توست


وقتي كسي رو دوست داري


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifوقتي كسي رو دوست داري حاضري جون فداش كني http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifحاضري دنيا رو بدي  فقط يك بار نگاهش كني http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif

http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifبه خاطرش داد بزني  به خاطرش دروغ بگي http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifرو همه چيز خط بكشي  حتي رو برگه زندگي http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif

http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifوقتي كسي تو قلبته  حاضري دنيا بد باشه http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifفقط اوني كه عشقته عاشقي رو بلد باشه http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifقيده تمومه دنيا رو به خاطره اون ميزني http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifخيلي چيزا رو ميشكني تا دله اونو نشكني http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifحاضري بگذري از دوستايه امروز و قديم http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif

http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifاما صداشو بشنوي شب از ميون دو تا سيم http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifحاضري قلبه تو باشه پيشه چشايه اون گرو http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifفقط خدا نكرده اون يك وقت بهت نگه برو http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifحاضري حرفه قانون رو ساده بزاري زير پات http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifبه حرفه اون گوش بديو به حرفه قلبه با وفات http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifوقتي بشينه به دلت از همه دنيا ميگذري http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifتولد دوبارته اسمشو وقتي ميبري http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifحاضري جونت رو بدي ، يه خار تويه دستشم نره http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifحتي يه ذره گردو خاك مبادا تو چشاش بره http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gifوقتي كسي تو قلبته يك چيزه قيمتي داري http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif


http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif  ديگه به چشمات نمياد اگر كه ثروتي داري http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/04.gif

محرم

 _____________________________________________________________________

 شوریده سری که شرح ایمان می کرد 


هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کرد


با نای بریده نیز بر منبر نی 


تفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد  . . .


_________________________________________________________________

دلخوشم من چون گداي اين درم               هم گداي فاطمه هم حيدرم

سوي اين در هست دائم دست من           نيست حاجت بر سراي ديگرم

آبرويم از در اين خانه است                       زين سبب از خلق عالم برترم

تا که آيد نام زيباي حسين (ع)                  اشک آيد از دو چشمان ترم

روضه‌هايش چون به گوشم مي‌رسد          مي‌زند بر سينه و دل آزرم

کاش مي‌شد کربلا باشم شبي                تا به برگيرم مزار دلبرم

ياد دارم کودکي بودم ولي                        شور عشقي بود دائم در سرم

تا که آيام محرم مي‌رسيد                        مي‌نمودم رخت ماتم در برم

ياد دارم مانده در گوشم هنوز                    گريه‌هاي بي صداي مادرم

اينچنين مي‌گفت با صد شور و شين          من فداي کام عطشان حسين (ع)

بعد برو

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو


    ، یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو


    ، خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد


    ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو


    ، لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی


    ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو


    ، صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو


    ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو


    ، تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند


    ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو .

مدرسه

باز آمد بوی ماه مدرسه


بوی دختر بازی های راه مدرسه



 اگر دبیر فارسی بودم نامت را اولین غزل از صفحه کتابها می نهادم 


اگر دبیر جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش میکردم تا معادله محبت پدید آید


اگر دبیر هندسه بودم ثابت می کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشت

در مدرسه از نشاط من کم کردند...


از فرصت ارتباط من کم کردند...


هر وقت به هم عشق تعارف کردیم...


از نمره ی انضباط ما کم کردند...

اس


این من هستم که وفادار خواهم ماند


 این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند !


 این من هستم که آخرش میسوزم


 این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم



از این تکرار ساعتها


 از این بیهوده بودنها


 از این بی تاب ماندنها


 از این تردیدها


 نیرنگها


 شکها


 خیانتها


 از این رنگین کمان سرد آدمها


 و از این مرگ باورها و رویاها


 پریشانم …


 دلم پرواز میخواهد !



یه سری حرفای تلخ هست که باید نگفت و قورت داد و به گور برد


هرچی بیشتر از این حرفا داشته باشی,


بیشتر سیگار به دهنت شیرین میاد …


همین!



رفتی


همـه شب نالــم چون نی که غمی دارم


دل و جـــان بــــردی امّــانشــــــدی یارم


با ما بـــودی،بی مــا رفتی



چون بوی گل به کجا رفتی


تنهــــا مانــدم،تنهـــا رفتی

چو کاروان رود ، فغانم از زمین بر آسمان رود


دور از یــــارم خــــــون مـــی بارم


افتـــادم از پــا ز ناتوانی، اسیــر عشقــم


 چنان که دانی


رهایی ازغــم نمی توانم

 تو چاره ای کن، که می توانی


گـــر ز دل بـر آرم آهـــی آتش از دلم ریزد


چون ستـاره از مژگانـم اشک آتشین ریزد


چو کاروان رود،فغانم از زمین، بر آسمان رود


دور از یـــارم  خــــون می بارمنه


 حریفـی تـا بـا او غـم دل

گویم


نه امیدی در خاطر که تو را جویم


ای شـادی جان، سرو روان، کز بر ما رفتی


از محفل مـا  چون دل مـا سـوی کجا رفتی


تنهـــا ماندم، تنهــــا رفتی


به کجایی غمگسار من، فغان زار من بشنو باز آ


از صبـــا حـکایتــی ز روزگــــار مـن بشنـــو باز آ


باز آ سوی رهی


چون روشنی از دیده ما رفتی


با قافلـه باد صبـا رفتی


تنهـا مانـدم تنهـا رفتی

باز هم میخواهمت


بیهوده میگردم به دنبالت،


وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهت


شاید وقت این است که حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورم


تنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشم


دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ، فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است


مدتی گذشت و 


هنوز هم در حسرت دیروزم ، چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟


پیش خود میگویم شاید فردا بیایی ،شاید هنوز هم مرا بخواهی !


تقصیر دلم بود نه چشمانم ، این قصه که تمام شد، باز هم اگر بخواهی میمانم


نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم


غروب آمد و بغض سد راه اشکهایم ،


شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،


این حال و روز من است ، نیستی که ببینی این روزهای بی تو بودن است


تمام هستی ام تویی ،از لحظه ای که نیستی ، انگار که من نیز نیستم


انگار مدتی را با عشق زندگی کردم و


بعد از تو ،مال این دنیا نیستم !


از آغاز نیز اهل دیار تنهایی بوده ام ، تو رهگذری بودی و من با تو مدتی آشنا بوده ام


از کجا میدانستم اهل دل نیستی ، عشق را نمیشناسی و با من یکی نیستی


از کجا میدانستم که تنها میشوم


، من بیچاره باز هم بازیچه دست غمها میشوم !


بیهوده میگردم به دنبالت ، با وجود تمام بی محبتی هایت ، باز هم میخواهمت….



سارا...



معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد

 سارا...

دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با

 صدای لرزان گفت

 بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد

چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد...

بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت

خانوم...

 مادرم مریضه...

اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن...

  اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...

 اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه..

 اونوقت... 

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش

بنویسم... 

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم... 

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت

 بشین سارا... 

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...

هفت سین عید

گل


این بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم

سبزه را با یاد روی سبزه ات

سمنو به یاد شیرینی لبخندت

سایه دانه به رنگ چشم هایت

سرکه با یاد ترشی مهربانیت

سیب با یاد تردیه گونه هایت

سکه با یاد درخشش قلبت

سیر با یاد تندی کلامت

با همه خوبی ها و بدی هایت  ... دوستت دارم

دختر سی دی فروشی


پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی


کار می کرد


اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.


هر روز به اون فروشگاه می رفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر


صحبت کردن با اون…


بعد از یک ماه پسرک مرد…


وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او


مرده و اون رو به اتاق پسر برد…


دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده…


دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد…


می دونی چرا گریه می کرد؟


چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی می گذاشت و


به پسرک می داد!

از داره دنیا منمو یه ستــــــــاره



از داره دنیا منمو یه ستــــــــاره


از داره دنیا منمو یه ستــــــــاره           اونـــم کـه می خواد بره تنهام بزاره


هرچی که می گم نرو فایده نداره            می خواد دلمو رو به زانو در بیـاره


بـــرای هـرچی یه بهونه میـاره             تــــا میگم آخــه میگه آخـــه نـداره


میگم بیا تا یکی باشیم دوبـــاره            آهستــه آروم میگه نه بـــا اشــــاره


پیشش میشینم تا بتونه دوبــاره            گذشته هــا رو بــاز به خاطر بیــاره


یادش بیارین دل عاشق بیچــاره           تــو دنیا چیزی نـــداره جــز ستــاره


پــا میشه میره منو تنها میـزاره           بــا رفتنش رو دل مــن پــا میـــزاره


از ابـر چشمام بـارون غم میباره          طفلــــی دل من کــه شده پــاره پــاره


من بی ستاره همه عمرم تبـــاهه          روزای عمــرم همه رنـگ سیـــــاهه


دونه بــه دونه نفسام بـی ستـاره         حتــی یـــه ذره بوی زندگــــی نــداره


بی اون نمی خوام دیگه زنده بمونم      جز اون نمی خوام واسه هیچکس بخونم


میرم یه گوشه تک و تنها بمیرم            شاید بتونــم کمــــــی آروم بگیـــــرم



آخر عاقبت عشق


تا حالا شده عاشق بشین؟



میدونین عشق چه رنگیه؟


میدونین عشق چه مزه ای داره؟



میدونین عشق چه بویی داره؟


میدونین عاشق چه شکلیه؟


میدونین معشوق چه کار میکنه با قلب عاشق؟


مدونین قلب عاشق برای چی میزنه؟


میدونین قلب عاشق برای کی میزنه؟


  میدونین …؟



وقتی یه روز دیدی خودت اینجایی و دلت یه جای دیگه …


 بدون که کار از کار گذشته و تو عاشق شدی


طوری میشه که قلبت فقط و فقط واسه عشق می تپه


 چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن


همه چی با یک نگاه شروع میشه


این نگاه مثل نگاهای دیگه نیست


 یه چیزی داره که اونای دیگه ندارن …


محو زیبایی نگاهش میشی


 تا ابد تصویر نگاهش رو توی قلبت حبس می کنی


 نه اصلا می زاریش توی یه صندوق ،


 درش رو هم قفل می کنی تا کسی بهش دست نزنه.


حتی وقتی با عشقت روی یه سکو می شینی و واسه ساعتهای متمادی باهاش حرفی نمی زنی ،


 وقتی ازش دور میشی احساس می کنی قشنگترین گفتگوی عمرت رو با کسی داری از دست میدی.


می بینی کار دل رو؟


شب می آی که بخوابی مگه فکرش می زاره؟!


 خلاصه بعد یه جنگ و


جدال طولانی با خودت چشات رو رو هم می زاری ولی همش از خواب میپری …


از چیزی میترسی …


صبح که از خواب بیدار میشی نه می تونی چیزی بخوری نه می تونی کاری انجام بدی ،


 فقط و فقط اونه که توی


فکر و ذهنت قدم می زنه


به خودت می گی ای بابا از درس و زندگی افتادم !


 آخه من چمه ؟


راه می افتی تو کوچه و خیابون هر جا که میری هرچی که می بینی فقط اونه ،

 گویا که همه چی از بین رفته و فقط اون مونده


طوری بهش عادت می کنی که اگه فقط یه روز نبینیش دنیا به آخر میرسه


وقتی با اونی مثل اینکه تو آسمونا سیر می کنی وقتی بهت نگاه می کنه گویا همه دنیا رو بهت میدن


گرچه عشق نه حرفی می زنه و نه نگاهی می کنه !


آخه خاصیت عشق همینه آدم رو عاشق می کنه و بعد ولش می کنه به امون خدا


وقتی باهاته همش سرش پائینه


تو دلت می گی تورو خدا فقط یه بار نیگام کن آخه دلم واسه اون چشای قشنگت یه ذره شده


دیگه از آن خودت نیستی


بدجوری بهش عادت کردی !

 مگه نه ؟

 یه روزی بهت میگه که می خواد ببینتت


سراز پا نمی شناسی حتی نمیدونی چی کار کنی …


فقط دلت شور میزنه آخه شب قبل خواب اونو دیدی…


خواب دیدی که همش از دستت فرار میکنه …


هیچوقت براش گل رز قرمز نگرفتی …


چون بهت گفته بود همش دروغه تو هم نخواستی فکر کنه تو دروغ میگی آخه از دروغ متنفره …


وقتی اون رو می بینی با لبخند بهش میگی خیلی خوشحالی که امروز میبینیش …


ولی اون …


سرش رو بلند می کنه و تو چشات زل میزنه و بهت میگه


اومدم بهت بگم


 بهتره فراموشم کنی !


دنیا رو سرت خراب میشه


همه چی رو ازت می گیرن همه خوشبختیهای دنیا رو


بهش می گی من … من … من


از جاش بلند میشه و خیلی آروم دستت رو میبوسه میذاره رو قلبش و بهت میگه


خیلی دوستت دارم وبرای



 همیشه ترکت می کنه



دیگه قلبت نمی تپه دیگه خون تو رگات جاری نمیشه


یه هویی صدای شکستن چیزی می آد


دلت می شکنه و تکه های شکستش روی زمین میریزه


دلت میخواد گریه کنی ولی یادت می افته بهش قول داده بودی که هیچوقت به


خاطر اون گریه نمیکنی چون



میگفت اگه یه قطره اشک از چشمای تو بیاد من خودم رو نمیبخشم …


دلت میخواد بهش بگی چقدر بی رحمی که گریه رو ازم گرفتی ولی اصلا هیچ


صدایی از گلوت در نمیاد



بهت میگه فهمیدی چی گفتم ؟


با سر بهش میگی آره



وقتی ازش میپرسی چرا؟


میگه چون دوستت دارم!


انگشتری رو که تو دستته در میاری آخه خیلی اونو دوست داره بهش میگی مال تو …


ازت میگیره ولی دوباره تو انگشتت میکنه …


میگه فقط تو دست تو قشنگه…


بعد دستت رو محکم فشار میده و تو چشمات نگاه میکنه و…


بعد اون روز دیگه دلت نمیخواد چشمات رو باز نمی کنی


آخه اگه بازشون کنی باید دنیای بدون اون رو ببینی


تو دنیای بدون اون رو می خوای چی کار ؟


و برای همیشه یه دل شکسته باقی می مونی


دل شکسته ای که تنها چاره دردش تویی…


خيلي سخته

دوعاشق ناز


خيلي سخته كه دلي روبا نگات دزديده باشي


وسط راه اما ازعشق،يه كمي ترسيده باشي


 خيلي سخته كه بدونه واسه چيزي نگراني ازخودت مي پرسي يعني،ميشه اون بره زماني؟


خيلي سخته توي پاييزباغريبي آشنا شي اما


وقتي كه بهار شد يه جوري ازش جداشي


خيلي سخته يه غريبه به دلت يه وقت بشينه بعد به اون بگي كه چشمات نمي خواد اونو ببينه


خيلي سخته كه ببيني كسي عاشقيش دروغه


چقدر از گريه اون شب،چشم تو سرش شلوغه


خيلي سخته واسه اون بشكنه يه روز غرورت اون نخواد ولي بمونه هميشه سنگ صبورت


خيلي سخته بودن تو واسه اون بشه عادت


 ديگه بوسيدن دستات واسه اون بشه عبادت


خيلي سخته كه دل تو نكنه قصد تلافي تا كه بين دوپرستو نباشه هيچ اختلافي


خيلي سخته اونكه ديروز واسش يه رويا بودياز يادش رفته كه واسش تو تموم دنيا بودي


خيلي سخته بري يكشب واسه چيدن ستاره ولي تا رسيدي اونجا ببيني روزشد دوباره


خيلي سخته كه من وتو هميشه باهم بمونيم


انقدعاشق كه ندونن ديوونه كدوممونيم



 

وقتي دلتنگ شدي






وقتي دلتنگ شدي


به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره.


وقتي نااميد شدي


به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي.


وقتي پر از سکوت شدي


به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه.


وقتي دلت خواست از غصه بشکنه


به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته.


وقتي چشمات تهي از تصويرم شد


به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه.


وقتي به انگشتات نگاه کردي


به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد.


وقتي شونه هات خسته شد


به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند

السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين(ع)


السلام عليك يا


 ابا عبدالله الحسين(ع)


السلام علي حسين(ع)

 

 

وعلي علي بن الحسين(ع)

وعلي اولاد الحسين(ع)

وعلي اصحاب الحسين(ع)

عالم همه قطره و دریاست حسین ،



هر دم به گوشم می‏رسد آوای زنگ قافله


این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله


یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است


این زن صدایش آشناست ای وای من این زینب است…




عالم همه قطره و دریاست حسین ،


خوبان همه بنده و مولاست حسین ،


ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ،


از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین



یا حسین



همواره تجسم قیام است حسین


در سینة عاشقان، پیام است حسین


در دفتر شعر ما، ردیف است هنوز


دل چسب‌ترین شعر کلام است حسین




یامهدی دلم سخت تنگ شده پس کی میایی


آقا جان عاشقانت صبورندو


شقايق‏ها منتظر! منتظركسى كه


آيينه ‏هاى مكدر زمانه را در هم بشكند و اشك‏هاى ارغوانى‏ را از كوچه‏ هاى پريشانى نجات


دهد. كوچه ‏ها نيز چشم به راهند! چشم به راه قدم‏ هايى هستند كه


زخم ‏هاى بى ‏رحم گمراهى را از چشمان مردم پاك كند. . جاده‏ها منتظر رهگذرى هستند


كه براى هميشه خواهد ماند. منتظر قدم‏هايى كه تن مرده كوچه‏ ها را زنده مى‏كند


لاله‏ ها هم منتظرند! در اين عرصه انفجار بلا، مردم ياد لاله ‏ها را بين كوچه ‏هاى اين شهر خاموش


گم كرده‏اند و حتى امواج درياى عاشق سر بر ساحل نگاه‏هايى تيره مى‏گذارند و سرود عطش


را سر مى‏دهند. لاله ‏ها منتظرند؛ منتظر كسى كه همزاد موج‏هاى خورشيدى است. كسى از جنس ابر، پريزاد


 باران، اى دريا تبار، بر گونه‏هاى امت ‏ببار. عاشقانت صبورند، منتظر خواهند ماند

 یامهدی دلم سخت تنگ شده پس کی میایی


باز محرم رسید



باز محرم رسید، ماه عزای حسین


سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین


کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه


تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین


چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟




چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟

 

با دو چشمان پر از اشک صدایش کردی؟

 

گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست

 

تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی؟

به نسل های بعد بگویید ...

به نسل های بعد بگویید ...

 

که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...

 

نسل ما خود پیاز بود ...

 

که هر که ما رو دید گریه کرد

دلتنگـــــــــی


گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام

دلتنگـــــــــی ها

 

حسرت ها را می شمارم

 

و باختن ها

 

وصدای شکستن را

 

... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

 

وکدام خواهش را نشنیدم

 

وبه کدام دلتنگی خندیدم

 

که چنین دلتنگــــــــــــــــم

 

زندگی یعنی :

زندگی یعنی :

 

ناخواسته به دنیا آمدن

 

مخفیانه گریستن

 

دیوانه وار عشق ورزیدن

 

و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن .

بعضي زخــــم ها



بعضي زخــــم ها هســــــت كه هـــــــــر روز

بــــايـــد روشونو باز كنــــي


و نـــــــــمـــــــــــــك بپـــــــــــاشــــــــــ ــــي ...



تــــــــا يــــــــــادت نـــــــــــــره كه


ســــــــــــــراغ بعضـــــــــــي آدمـــــــــــــا


نبــــــــــــــــــــايـ ـــــــد رفـــــــــــت ،


نــــــــــــــبـايـــد! ! !

 

داستان عشق


مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.



زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.



مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.



زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.



مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.



زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.


مرد جوان: منو محکم بگیر.



زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.



مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم

میکنه.


روز بعد ، واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود: برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید.


 در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.


 مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود.


 پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار 


دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.


 دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی

را می برد



سیگار اول صبح یعنی،


سیگار اول صبح یعنی، یا فوق‌ العاده خوشحالی یا اصلاً نخوابیده‌ ای


یک نخ


یک پاکت


یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد !


تا خودم نسوزم ، دلم آرام نمی شود



از من پرسید: سیگار را ترک نکردی؟


گفتم: نه ، کبریت را ترک کرده ام !


سیگار را با سیگار روشن میکنم


می گن یه نخ سیگار آدم و آروم می کنه


من موندم !! یعنی تو قد سیگارم نبود

دلتنگی ارزانی خودت


خنده ام میگیرد


وقتی پس از مدت ها بی خبری


بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری


میگویی : دلم برایت تنگ است


یا مرا به بازی گرفته ای


یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی


دلتنگی ارزانی خودت . . .